سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به مردم خوش گمان گردد، دوستی آنان رابه دست می آورد . [امام علی علیه السلام]

پایگاه بسیج مقاومت شهید باهنر

ظهور
مصرف گرایی نوین و پیدایش فرهنگ خاص آن

مصرف
گرایی نوین در اثر گسترش سرمایه داری در اروپا بوجود آمد . یک دیدگاه در مورد
توسعه سرمایه داری در اروپا بر اساس نوشته های جامعه شناس بزرگ ماکس وبر بر این
باور است که در اروپا در اثر اشاعه تفکرات لوتر و کالوین مبنی بر سخت کارکردن،
صرفه جویی ، سرمایه گذاری و ایجاد مؤسسه های اقتصادی بود که روحیه ی سرمایه داری
بوجود آمد و به تدریج به یک نظام اجتماعی تبدیل شد . از لحاظ نظری، در این جا یک
تضاد بین تبیین پیدایش سرمایه داری و توسعه مصرف گرایی بوجود می‌آید . اما واقعیت امر
این است که سرمایه‌داری از همان ابتدای پیدایش دارای یک هدف اصلی به نام (سودسازی)
بوده است . برای چنین هدفی، تولید بیشتر، فروش بیشتر، سرمایه گذاری بیشتر و مجدداً
تولید بیشتر مد نظر است . به عبارت دیگر در یک چرخه، هدف فروش کالاهای بیشتر و در
نتیجه سود بیشتر است .

ابتدا
فکر می کردند که طبقات بالا و اشراف خریداران اصلی کالاهای سرمایه داری باید
باشند. اما به تدریج متوجه شدند که سرمایه داری با تولید انبوه نیاز به مصرف‌کنندگان
انبوده دارد. از آنجا که طبقات بالا کمیت قابل قبولی نداشتند ، پس بنابراین نیاز
به مصرف کنندگان انبوه به زودی نمایان شد.

در
تولیدهای اولیه، نخست رفع نیازهای بیولوژیک را مدنظر داشتند. اما از آنجا که
نیازهای بیولوژیک انسان محدود است، لذا باید نیازهای غیربیولوژیک در جوامع برای
مصرف کالاها بوجود آید . نیاز غیربیولوژیک هم در جایی محدود می شد. اما تولید
کنندگان می بایستی خصلت تولید انبوه خود را به عنوان یکی از اهداف ، از دست نمی
دادند. به همین منظور بود که در جوامع سرمایه داری نیازهای کاذب بوجود آمد تا
کالاهای انبوه سریعاً مصرف شوند. مصرف انبوه بر پایه کالاهای بی‌دوام امکان پذیر
بود.

در
غرب، گسترش زندگی شهری و شهرنشینی با جنبه های روانی و اجتماعی خاص خود زمینه را
برای مصرف گرایی به عنوان سبکی خاص از زندگی بوجود آمد. نخست در ابتدای قرن بیستم،
این سبک خاص با الگوهای فرهنگی جدید در میان افراد طبقه بالا و متوسط شهری رواج
پیدا کرد. در شهرها فروشگاههای بزرگ تأسیس شدند و فرهنگ مصرف گرایی را القاء
کردند. در این فرهنگ ویژه یک شعار اصلی رواج پیدا کرد و آن اینکه تا می‌توانی بخر
و هر چه بیشتر مصرف کن . بر پایه همین شعار بود که رقابت در خرید و مصرف به عنصر
اصلی این فرهنگ تبدیل شد . افراد در خرید بیشتر و مصرف بیشتر از یکدیگر سبقت می
گرفتند و تقریباً مصرف گرایی به نوعی وجهه اجتماعی تبدیل گردید.

 


الگوهای
مصرف‌گرایی نوین

توسعه
انواع فروشگاههای بزرگ ( مواد غذایی، اسباب منزل، پوشاک، وسایل الکتریکی و ... )
در زیر یک سقف، مردم را به مصرف گرایی انبوه عادت داد. افراد در محیطی قرار می
گرفتند که کالاهای متنوع را در یک جا جلوی چشمان خود می‌دیدند. هم زمان، مدگرایی
بوجود آمد که بر اساس آن کالاها برای دوره های معینی ( یا محدودی ) تبلیغ و
استفاده می شدند. مردم به این سمت هدایت می شدند که کالاها را در زمان محدودی
استفاده کنند.

مصرف
گرایی می بایستی سهل و آسان گردد. پس ابزار مصرف گرایی باید مهیا می شد . در این
جوامع وسایل ارتباط جمعی به مهمترین ابزار مدگرایی و تبلیغ برای کالاها تبدیل
شدند. دو نوع ابزار مصرف گرایی در جوامع رواج پیدا کرد: نخست حراج های پی در پی
کالاها و دیگری اشاعه کارتهای اعتباری. در کشورهای توسعه یافته، در طول یک سال به
بهانه های متعدد حراج کالاها وجود دارد . در حراج کالاها، از یک روان شناسی
استفاده می شود و آن ایجاد احساس نیاز کاذب است . مشتری جنسی را که در حراج می
بیند، فکر می کند که نیاز دارد، در حالی که اگر حراج نبود چنین احساسی به او دست
نمی داد. از سوی دیگر، فرد در بازار باید احساس کند که همه وقت، پول برای خرید
دارد. در اینجا مسئله از طریق مکانیزم کارت های اعتباری حل می شود. به عبارت دیگر
هرگاه احساس نیاز کردی، حتی اگر پول نقد هم نداشته باشی، با داشتن کارت اعتباری،
در واقع پول به همراه خود داری. بنابراین نیاز هست ( اما از نوع کاذب) توانایی
خرید هم هست ( به شکل مصنوعی ) .

در
جوامع توسعه یافته، همه کالاهای خریداری شده مصرف نمی شوند زیرا نیاز واقعی نبوده
اند . در نتیجه سه راه برای کالاها باقی می ماند: نخست فروش مجدد آنها با قیمت
بسیار ارزان، دوم به دو ریختن آنها، و سوم بخشیدن آنها با افراد یا مؤسسه‌های
خیریه. افراد نمی توانند اینگونه کالاها را نزد خود نگهدارند زیرا تحرک جغرافیایی
افراد بسیار بالاست. بنابراین، مجدداً خرید و در چرخه باطل در غلطیدن است.

می
دانیم که سرمایه داری به عنوان یک بسته با محتوای حداقل، اقتصادی، فرهنگی،
تکنولوژیکی ، اجتماعی و روانی در یک فرایند تاریخی وارد کشورهای به اصطلاح غیر
سرمایه داری شده است . هدف سرمایه داری در این کشورها نیز همان سودسازی مضاعف است
. برای رسیدن به این منظور نیز باید فرهنگ مصرف گرایی را در این کشورها رواج دهد.
برای رواج مصرف گرایی در این کشورها، سرمایه داری چند نوع عامل دارد. عوامل در
زمینه های مختلفی فعالیت می کنند. مهمترین عوامل عبارتند از : 1- تجار بزرگ، 2-
خرده فروشان، 3- صاحبان تبلیغات ، 4- دست اندرکاران وسایل ارتباط جمعی 5- تولید
کنندگان کالاها و خدمات، 5- بانکها و 6- بسیاری از افراد و دیگر مؤسسات .

در
جوامع در حال توسعه فرهنگ مصرف‌گرایی به شکل های زیر نمایان می‌شود:

1-الگوهای
مصرفی کشورهای توسعه یافته عیناً نعل به نعل به کشورهای در حال توسعه منتقل می
شوند.

2-وسایل
ارتباط جمعی، مسافران و دیگر عومل شدیداً به این انتقال کمک می‌کنند .

3-افراد
برای نشان دادن اینکه از وجهه بالائی برخوردارند، در مصرف‌گرایی، افراطی‌تر از
خارجیان عمل می‌کنند.

4-به
تدریج مصرف گرایی افراطی جزئی از فرهنگ جهان سومی می شود.

معمولاً
در کشورهای در حال توسعه، مصرف گرایی با عدم امنیت اقتصادی توأم می‌شود. در نتیجه،
عدم امنیت اقتصادی ، مصرف گرایی را تشدید می کند. نگرانی از کمبودها باعث انبار
کردن اجناس می گردد. انبار کردن اجناس به مصرف گرایی بی رویه تبدیل می شود.
نهایتاً همان رفع نیازهای غیرواقعی بوجود آمده است . البته یک مسئله در این کشورها
به انبار کردن کالاها کمک می کند و آن تبدیل کالاهای مصرفی به کالاهای سرمایه‌ای
است . همین امر باعث می گردد که افراد با زمینه های اجتماعی متفاوت به پنهان کردن
برخی از کالاها بپردازند تا اینکه در آینده از طریق افزایش قیمت، منفعتی داشته
باشند. به عبارت دیگر مصرف‌گرایی به نوعی فعالیت اقتصادی تبدیل می‌شود.

مصرف‌گرایی
در بین اقشار مختلف

معمولاً
جامعه شناسان افراد را در جامعه بر پایه سه معیار ثروت، قدرت و وجهه (پرستیژ) به
سه طبقه بالا ، متوسط و پایین تقسیم می کنند. این سه معیار، الگوهای متفاوتی از
مصرف گرایی را برای سه طبقه به بار می آورند. هر سه طبقه، مصرف گرایی بی رویه
دارند اما به شکل های متفاوت . افراد طبقه بالا با داشتن ثروت، از طریق مصرف
کالاهای لوکس به دنبال پرستیژ بالا هستند. اینان خدماتی را که فکر می‌کنند قدرت و
وجهه اجتماعی برایشان به ارمغان می‌آورند را هم به مقدار زیادی مصرف می‌کنند.
طبقات اجتماعی بالا با پرستیژ و قدرت بالا، سعی می‌کنند با مصرف‌گرایی مفرط خود را
هم طراز ثروتمندان نشان دهند. مصرف گرایی مفرط در واقع یک وسیله خود نشان دادن می
شود و اعضای یک طبقه در مصرف گرایی مفرط با یکدیگر رقابت شدید دارند. این رقابت از
نوع رقابتهای کاذب است .

اعضای
طبقه متوسط، همیشه سعی می‌کنند خود را از طبقات بالا عقب‌ تر نبینند. اینان با
درآمد کمتر به رقابت با طبقه بالا می پردازند. بازار برای تشفی کردن آنها، اجناس
ظاهراً لوکس ، ارزان به وفور در اختیار آنها قرار می‌دهد. پس از خرید چنین
کالاهایی است که از لحاظ روانی یک رضایت مندی کاذب به آنها دست می دهد. اعضای این
طبقه اجتماعی به لحاظ کمی بیشترین مصرف را در جامعه دارند. همچنین بازار به خرید
آنها وابسته است زیرا تعداد افراد این طبقه در جوامع بیش از اعضای طبقات دیگر است
و لذا حجم خرید بالایی دارند.

اعضای
طبقه پایین با درآمدکم، با توجه به مصرف‌گرایی دیگر طبقات و با توجه به وفور کالا
و خدمات در بازار، در تلاش است که بهر وسیله، سهمی از کالا و خدمات در بازار، در
تلاش است که بهروسیله، سهمی از کالا و خدمات را بخود اختصاص دهد. ترس از کمبودها و
عدم امنیت اقتصادی برای خانواده او را به خریدی بی رویه و انبارگونه وامی دارد.
خرید اعضای این طبقه عمدتاً خرید کالاهای ضروری، مربوط به بقاء بیولوژیک است .
بازار ، مازاد بر مصرف طبقة ‌عمدتاً خرید کالاهای ضروری ، مربوط به بقاء بیولوژیک
است. بازار مازاد بر مصرف طبقه متوسط را به این طبقه انتقال می دهد. در واقع الگوی
مصرف گرایی طبقات پایین، یک نوع سودسازی سرمایه دار از سرمایه بالقوه تلف شده است
زیرا اگر طبقه پایین نبود، سرمایه دار مجبور به از دست دادن مازاد کالاهای مصرفی
طبقات متوسط بود. چنین است که اعضای طبقه پایین به مصرف گرایی انبوه عادت می‌کنند
. این عادت برای او درونی شده و بخشی از فرهنگ او را تشکیل می‌دهد.

مصرف
زدگی در ایران

آزادسازی واردات برخی از کالاها مانند میوه
آسیب جدی به تولیدات بومی مانند تولید انگور و حتی انجیر وارد کرده است. در حال
حاضر الگوی مصرف در ایران منطبق با الگوی مصرف کشورهای سرمایه داری و لیبرالی غرب
است ودر شرایطی که کشور با مشکل بیکاری مواجه است تبلیغ کالاهای لوکس که همگی
وارداتی بوده و لطمات فراوانی بر پیکره تولید کشور وارد می کند مصداق بارز مصرف
گرایی و اسراف است. از طرف دیگر کالاهای وطنی نیز در حدی که نیاز کشور را برطرف
کند باید مصرف شود.

اگر چه  برخی در کشور ما از درآمد خوبی برخوردار هستند؛ اما نسبت به تأمین مایحتاج
خود امساک می کنند که این امر نیز قابل قبول نیست ودر اقتصاد کشور باید گردش کالا
و خدمات وجود داشته باشد و این به معنای میانه وری در اقتصاد است. مصرف زدگی
اقتصاد ما را وابسته تر می کند بعد از جنگ، رشد مصرف به صورت افسار گسیخته افزایش
یافت و دراین گذار منابع نفتی به سمت خرید کالا های مصرفی سوق یافت. درصورتی که
مصرف زیاد تجارت کشور را به سمت واردات سوق داده و افزایش واردات هم وابستگی به
اقتصاد کشورهای دیگر را دو چندان می کند .


ادامه دارد......

 




پایگاه بسیج مقاومت شهید باهنر همدان ::: یکشنبه 87/10/8::: ساعت 12:20 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 8


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :10160
 
 >>اوقات شرعی <<
 
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<